همش تو .... نویسنده: دنیا فرامرزی(پنج شنبه 84/10/29 ساعت 1:41 صبح)
چه اشتباهی کردم که
اسمتو آوردم خوبیش اینه لااقل واست قسم نخوردم راستی چه عالمی بود اگه بدا نبودن جدا می شیم ما از هم، چون خیلی ها حسودن دیشب تا صبح نشستم زیر نگاه مهتاب تو خیلی خوبی اما، فقط تو عالم خواب عکسا و هدیه هاتم، می دم به یه واسطه تا که به خیر و خوشی، تموم شه این رابطه حرفای عاشقونه همش ماله قدیمه مث همون حرفا که ماها بهم زدیمه هر وعده ای که دادی به هرکسی عمل کن غصه هاشو یه جوری، با مهربونی حل کن نذار که عشقت واسش مشکل و دردسر شه نذار که از دست تو، راهی یه سفر شه چه وقتایی تلف شد با تو سر قرارا تکلیفا روشن می شه همیشه تو بهارا گناه تو همین بود نداشتن صداقت اما گناه من بود نکردن خیانت سفیدی نگاهت، نابه شبیه برفه آب می شه زود و فقط به قیمت یه حرفه دیگه خدانگهدار، لحظه های قیمتی منو ببخش عزیزم هرکی داره قسمتی دنیارم اگه بدی دلم ازت صاف نمی شه دلی که بشکنه و کدرشه، شفاف نمی شه نه دیگه، دوست دارم محاله باورم بشه اسم تو دیگه محاله تو دلم جا بشه حیف اون بتی که از تو برای خودم ساخته بودم من مقصر نبودم چون تو رو نشناخته بودم اصل مطلب اینه که برو پی کار خودت دیگه نمی خوامت، لعنت به تو و اون روز تولدت