سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زبانت را به نرم گویی و سلام کردن، عادت بده، تا دوستانت فراوان شوند و دشمنانت اندک گردند . [امام علی علیه السلام] بازدید امروز: 0 کل بازدیدها: 14052
بی وفا
|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| موضوعات وبلاگ من ||
|| اشتراک در خبرنامه ||   || لوگوی وبلاگ من || بی وفا

|| لینک دوستان من ||

|| اوقات شرعی ||

|| مطالب بایگانی شده ||
|| آهنگ وبلاگ من ||

|| وضعیت من در یاهو || یــــاهـو
عشق
نویسنده: دنیا فرامرزی(چهارشنبه 84/11/5 ساعت 9:58 صبح)
    اکنون زمانه ای است که ما در یک روز چند بار عاشق می شویم .
    اکنون زمانه ای است که عشق را فقط در ویترین مغازه های کتاب فروشی میتوان دید.
اکنون زمانه ای است که عشق را به بها میتوان خرید.
زمانه ای که ما در آن هستیم یادمانه تکرارها دروغ ها بیوفایی ها و شکستن ها است.
زمانه ای که تکرار عادت است دروغ سنت است بی وفایی قانون است و شکستن مکتب
است.     در این زمانه ما به سادگی به دیگری به دروغ می گوییم دوستت دارم
جملات عاشقانه ی پوشالی را هی زیر لب تکرار می کنیم تا با ما باشد و باور کند.
سپس بعد از چند روز شمع و پروانه شدن و استفاده از آتش و خاموش کردن آن به آیین
بی وفایی روی می آوریم و او را در هم می شکنیم و به او می گوییم من عاشق تو
نبودم و دلم پیش دیگری است به همین سادگی به همین سادگی.



نظرات دیگران ( )

همش تو ....
نویسنده: دنیا فرامرزی(پنج شنبه 84/10/29 ساعت 1:41 صبح)

 

 

چه اشتباهی کردم که اسمتو آوردم
خوبیش اینه لااقل واست قسم نخوردم
راستی چه عالمی بود اگه بدا نبودن
جدا می شیم ما از هم، چون خیلی ها حسودن
دیشب تا صبح نشستم زیر نگاه مهتاب
تو خیلی خوبی اما، فقط تو عالم خواب
عکسا و هدیه هاتم، می دم به یه واسطه
تا که به خیر و خوشی، تموم شه این رابطه
حرفای عاشقونه همش ماله قدیمه
مث همون حرفا که ماها بهم زدیمه
هر وعده ای که دادی به هرکسی عمل کن
غصه هاشو یه جوری، با مهربونی حل کن
نذار که عشقت واسش مشکل و دردسر شه
نذار که از دست تو، راهی یه سفر شه
چه وقتایی تلف شد با تو سر قرارا
تکلیفا روشن می شه همیشه تو بهارا
گناه تو همین بود نداشتن صداقت
اما گناه من بود نکردن خیانت
سفیدی نگاهت، نابه شبیه برفه
آب می شه زود و فقط به قیمت یه حرفه
دیگه خدانگهدار، لحظه های قیمتی
منو ببخش عزیزم هرکی داره قسمتی
دنیارم اگه بدی دلم ازت صاف نمی شه
دلی که بشکنه و کدرشه، شفاف نمی شه
نه دیگه، دوست دارم محاله باورم بشه
اسم تو دیگه محاله تو دلم جا بشه
حیف اون بتی که از تو برای خودم ساخته بودم
من مقصر نبودم چون تو رو نشناخته بودم
اصل مطلب اینه که برو پی کار خودت
دیگه نمی خوامت، لعنت به تو و اون روز تولدت




نظرات دیگران ( )

هرگز نمیبخشمت
نویسنده: دنیا فرامرزی(جمعه 84/10/23 ساعت 1:0 صبح)

نه....
هرگز نمی بخشم تو را
زیرا که لایق نیستم
قلبی برایم می تپد
اما من عاشق نیستم ...

پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنیست...
...
میان پرنده و پرواز ؛ فرامو شی بال و پر است...
...
دلم گرفته ؛
دلم عجیب گرفته است...
نه این دقایق خوشبو که روی شاخه نارنج می شود خاموش
نه این صداقت حرفی که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
نه هیج چیز ... مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند
و احساس می کنم
"
که این ترنم موزون حزن تا به ابد شنیده خواهد شد...



نظرات دیگران ( )

حیف ما که ......
نویسنده: دنیا فرامرزی(چهارشنبه 84/10/21 ساعت 12:40 صبح)

حیف لحظه های خوبی که برای تو گذاشتم
حیف غصه ای که خوردم، چون ازت خبر نداشتم
حیف حرفای قشنگی که برای تو نوشتم
حیف رویام که واسه تو از قشنگیاش گذشتم
حیف شبها که نشستم با خیالت زیر مهتاب
حیف وقتی که تلف شد واسه دیدن تو، توی خواب
حیف با وفایی من، حیف عشق و اعتمادم
حیف اون دسته گلی که، توی پاییز به تو دادم
حیف فرصتهای نقرم، حیف عمرم و دقیقم
حیف هر چی به تو گفتم، راس راسی حیف سلیقم
حیف اشکایی که ریختم واسه تو دم سپیده
حیف احساس طلاییم، حیف این عشق و عقیده
حیف شادیم توی روزی که می گن تولدت بود
حیف عاشقیم که گفتی اولش کار خودت بود
حیف اون همه قسم ها که به اسم تو نخوردم
حیف نازی که کشیدم چون که طاقت نیاوردم
حیف اون کسی که دائم عاشقم بود توی رویا
حیف که تو از راه رسیدی اونو دادمش به دریا
حیف چیزی که ندارم، حیف ذوقی که نکردی
حیف گرمای دستم، که سپردمش به سردی
حیف قلبم که یه روزی دادمش دستت امانت
حیف اعتماد اون روز، حیف واژه خیانت
حیف اون شبی که گفتم پیش تو کم ستاره
حیف اون حرفا که گفتی، گفتم اشکالی نداره
حیف هر چی که سپردم، حیف هر چی که نبودی
حیف تکلیفم، بیاو روشنش کن تو به زودی

ما که رفتیم ولی یادت باشه دیوونه بودیم
واسه تو یه عمر اسیر، تو کنج این خونه بودیم
ما که رفتیم تو بمون با هرکی که دوسش داری
با اونی که پنهونی سر روی شونش می ذاری
ما که رفتیم ولی این رسم وفاداری نبود
قصه چشمای تو واسه ما تکراری نبود
ما که رفتیم ولی مزد دستای ما این نبود
دل ما لایق اینکه بندازیش زمین نبود
ما که رفتیم ولیکن قدر تو دونسته بودیم
بیشترم خواسته بودیم ولی نتونسته بودیم
ما که رفتیم تو بشین زیر نگاه عاشقش
آرزوم اینه فقط تلف نشه دقایقش
ما که رفتیم تو بمون با اون که از راه اومده
اون که با اومدنش خنجر به قلب من زده
ما که رفتیم دل ندیم دیگه به عشق کاغذی
لااقل می اومدی پیشم، واسه خداحافظی



نظرات دیگران ( )